یک دهه عاشقی

ساخت وبلاگ
دیریست صدای پای رمضان تداعی قصه ی عاشقانه ایست که روح و جانم را به مسلخ انتظار و حسرت کشید

آری 

ده سال گذشت...

ده سال از اولین سلام

اولین علیک

اولین نامه آشنایی

اولین دعوت شنیدن

اولین خواهش دیدن

اولین دلهره بریدن و

اولین اشکهای نبودن

گذشت...

روز های زیادی خندیدم به طنازیت 

ساعت های زیادی نشستم به انتظارت

لحظه های بی شماری مست شدم از تغزلت

و سالهاست می بالم در هوای هم صحبتی ات

روزهای بی شماری بهترین سنگ صبورم بودی به وقت واگویه دغدغه هایم

ساعت های بسیاری سکوت با صلابت بغض هایم بودی و به وقت مهمانی اشک، تسکین قلب شکسته ام می شدی 

و سالهاست سایه لبخند بزرگ و مهربانت در لحظه لحظه ی زندگیم قد کشیده است ، 

ارام و مطمئن 

.

.

.

.

ده سال گذشت.‌.‌.

و در این سال ها

تارهای بسیاری از گیسوانمان سپید شد وخط هایی بر گوشه چشمهایمان جا خوش کرد .

روزها و روزهایی گذشت 

گاه لبریز از حادثه عشق و گاه خالی از نفس های گرم حضورت ...

و لی

از اولین تپشهای عاشقانه و محجوبانه قلب دریا

تا بی پرده ترین عاشقانه های امروزش

ذره ای از مهر بی مانند تو در قلبش نکاسته که عمیق تر و اصیل تر شده است...

و امروز

که 

اگر نه سر بر شانه ات ولی

گوشم بر لبهای توست ،

بیش از همیشه

جان جان جان منی...

 

 

 

مانا باشی و کامروا...

 

 

رمضان ۱۳۹۶

 

نوشته شده در شنبه ششم خرداد ۱۳۹۶ساعت 3:53 توسط |

آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد ...
ما را در سایت آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbitodarya3 بازدید : 181 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 18:59